نامه های آموزنده(5)


 






 
نامه هاي منتشر نشده شهید سید اسدالله لاجوردی از زندان

نامه (10)
 

لحظه اي توقف و سکون نداشته باشد...
بسم الله الرحمن الرحيم
فرزندان عزيزم! نامه هايتان را با دنياي از شعف خواندم و تيره گي هاي دلم را با دو مرتبه و چند مرتبه خواندن آنها، تا حدودي زدودم؛ زيرا در نامه محمد آقا قطعه شعر آموزنده اي بود و در نامه زهره خانم ضرب المثل زيبا و جالبي! و در هر دوي آنها به من تذکر داده شده بود: لحظه اي توقف، سکوت و سکون جايز نيست. در شعر اشاره اي بود به دستگيري از بازماندگان و حرکت براي نجات درماندگان و در ضرب المثل اين نکته نهفته بود که: حرکت نکردن همان و در جا زدن همان و به زيردست و پاي آنها که تاخت و تاز مي کنند له شدن و نابود شدن همان.
اي مهربان فرزندان و اي هر دوي شما که قلبي پاک و روحي ناآلوده داريد، چه خوب است هر دفعه که برايم نامه مي نويسيد، از نصايحتان دريغ نورزيد که پند و اندرز شما قطعاً در تغيير وضع و در ساختن اثر مثبت دارد. من به هيچ وجه نمي توانم از دلسوزي ها، از زندگي، از نصايح و راهنمايي شما که در ضرب المثل، اشعار، احاديث و گفتار بزرگان، تجلي مي يابد، قدرداني کنم، ولي به خوبي مي دانم بهترين چيزي که مي تواند پاداش شما باشد و شما را خرسند کند، ترجمه اي از کلام الله مجيد است. ترجمه اي که از نظرتان مي گذرد معناي سوره «همزه» است (يکي از سوره هاي کوچک آخر قرآن): «واي بر کساني که عيب جويي مي کنند و با حرکات سر، صورت، چشم، لب و دهان، مردم را به مسخره مي گيرند! واي بر کساني که با روي هم انباشتن مال و ثروت بر ديگر انسان ها فخر مي فروشند و با نشان دادن وضع خوب ماليشان، ديگر انسان ها را تحقير کرده و
نکوهش مي کنند! واي بر آن مردمي که خيال مي کنند مال و دارائي مي تواند آنها را جاودان ساخته و مايه تفاخر آنها بوده و موجب تمسخر و تحقير ديگران قرار گيرند. هرگز چنين نيست و آنها قطعاً در آتش افکنده مي شوند. هيچ مي دانيد آن آتش چه آتشي است؟ آتشي است که خدا افروخته، آتشي است که سراسر وجود آنها را فرا مي گيرد، آتشي است که براي ثروتمندان از خدا بي خبر افروخته شده و آتشي است که همانند ستون هاي بلند در انتظار هواداران نکوهش گر، از قعر جهنم تا به اجسام پليد آنها سر برکشيده.»
گرامي فرزندانم! برايم بنويسيد از چه نوع مطلبي بيشتر خوشتان مي آيد تا درنامه هايم برايتان بنويسم؟ البته مي دانم از قرآن و حديث، بيشتر از هر چيز ديگر لذت مي بريد؛ ولي منظورم اين است که بعد از اين دو به چه چيزي بيشتر علاقه منديد؟ اي اميدان من! آيا داستان «بهار قهرمان و زمستان ستمکار» را براي رفقايتان هم خوانده ايد؟ از آنها هم نظرخواهي کرده ايد. اشکالات و انتقاداتشان را برايم بازگو کنيد!! متشکرم.
اي فرزندان با گذشت و پرسخاوتم! من يادم رفته بود براي بچه هاي خاله فاطي قوچ بخرم و مي دانيد که پسر خاله عزيز شما، نوزاد زيبايي است و از سوغاتي شما خوشحال مي شود. حالا هر کدام از شما که سخاوتمنديد قوچتان را به پسر خاله جان بدهيد و اگر دراين مسابقه پيشتاز بوديد، با يکديگر شرکت کرده و يک قوچ را به شرکت به او بدهيد و يکي از مشترکات را براي خود نگه داريد، تا دراين مسابقه برنده شويد! از قول من به تمام دوستانتان بالاخص به معلمين مهربان و فداکارتان که نيروي خداداديشان را در راه پيشرفت و تعامل شما به کار مي گيرند. سلام برسانيد. نامه شما در 28/ 1 به دستم رسيد 29/ 1/ 52 دوستدار سلامتي شما، پدرتان.

نامه (11)
 

هيچ مقياسي ارزش معنويت را نشان نمي دهد....
بسم الله الرحمن الرحيم
دختر مهربانم سلام عليکم. انشاء الله حالتان بسيار خوب است. زهره جانم! احاديثي که براي من نوشته بوديد، درس بزرگي براي يک زندگي سالم خداپسند بود. واقعاً گفته هاي ائمه معصومين و بالاخص حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) چنان در انسان تأثير مي کند که گويي آب سردي است که بر جگر تفتيده اي مي بارد و تشنه اي مي نوشد. واقعاً خداوند مرا چه با سعادت آفريد که فرزندي همانند شما به من عنايت فرمود، فرزندي که علاقه اش به دستورات حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بيش از هر چيز ديگري است و هيچ چيز درنظرش به اندازه خدا و قرآن ارزش ندارد. دختر عزيزم! مي دانيد که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) براي آن که فرزندي که به مادرش کمک مي کند چقدر ارزش قائل شده؟ مي دانيد به آن کساني که در راه تحصيل دانش گام مي زنند چه اندازه اوج مي نهد؟ هيچ مقياسي در اين جهان وجود ندارد تا بتوان با آن، ارزش اين چنين معنوياتي را سنجيد! خداوند شما را در کارهايي مثبت و مفيدتان موفق بدارد. دختر عزيزم قطعاً درسشان بسيار خوب است و خانم معلمتان از شما رضايت کامل دارند. من اميدوارم امسال از بهترين دانش آموزان مدرسه تان باشيد. زهره جانم اين بار که برايم نامه مي نويسيد چون آخرين نامه تان خواهد بود چند حديث و چند آيه از کلام الله بياوريد و در ضمن مرا از آن نقاشي هاي زيباتان هم محروم نکنيد. به اميد ديدارتان! آنکه بي حد و حصر دوستت دارد. پدرت 24/ 12/ 52

نامه (12)
 

انسان با شهامت، مخفي کاري نمي کند...
بسم الله الرحمن الرحيم
فرزندان عزيزم سلام! چند روزي در انتظار بودم که پس از رسيدن به تهران برايم نامه اي بنويسيد؛ ولي نمي دانم چطور شده که تا حالا شما براي من نامه اي ننوشته ايد. فقط پريروز ( 5/ 12) ازمادرجان نامه کوتاه و مختصري به دستم رسيد. من در اين نامه مضمون قسمتي از نامه «جواهر لعل نهرو» نخست وزير سابق هندوستان را که از زندان براي دخترش نوشته، براي شما مي نويسم. مي دانيد که هندوستان مستعمره انگلستان بود، يعني انگليسي ها پايشان را از گليم خودشان فراتر گذاشته و به کشور هندوستان تجاوز کرده و به زور اسلحه، بر مردم هندوستان حکومت کرده و تمام حقوق آنها را پايمال مي کردند. انگليسي ها از هيچ گونه ظلم و ستم فروگذار نکرده و ثروت هاي خدادادي مردم آن سرزمين را مي چاپيدند تا اينکه بالاخره مردم از تجاوز و بي عدالتي هاي انگلستان به ستوه آمده و تصميم مي گيرند کشور عزيزشان را از چنگال انگليسي ها بيرون بياورند. مردم براي استقلال آزادي ميهنشان کوشش هاي فراواني مي کردند، چون انگليسي ها دلشان نمي خواست از آن همه منفعتي که از هند نصيبشان مي شد، چشم بپوشند، لذا مردم شرافتمند و با ارزشي را که نمي خواستنداجازه دهند کشورشان زير بار ظلم و ستم انگلستان باقي بماند، يا به زندان مي افکندند يا مي کشتند. در ميان ده ها هزار نفر مردمي که براي رهايي مملکتشان در زندان به سر مي بردند، به «جواهر لعل نهرو» بر مي خوريم که از زندان براي فرزندش نامه مي نويسد و اينک مضمون نامه او: گاه گاهي انسان در زندگي دچار ترديد مي شود و نمي داند چه کاري را بايد انجام دهد، يعني نمي تواند بفهمد کاري که تصميم گرفته انجام دهد، آيا درست است يا نادرست؟ لذا براي اينکه تشخيص دهد کارش درست است يا غلط، بهتر است يک آزمايش کوچکي بکند. اين آزمايش به انسان کمک فراواني مي کند و آن آزمايش اين است که انسان ببيند کاري را مي خواهد انجام دهد، آيا مي تواند آن را علني و در مقابل چشم مردم انجام دهد يا خير؟ بنابراين هر کاري که انسان علاقمند است آن را مخفيانه انجام داد، زيرا ميل به پنهان کردن اعمال از ترس ناشي مي شود ومي دنيد که هيچ چيز براي انسان از ترس بدتر نيست. انسان بايد هميشه دلير باشد و هر کس دلير و با شهامت باشد، کارهايش را از مردم مخفي نگه نمي دارد، زيرا کارهايش غلط نيست که از مردم پنهان کند. هر کس دلير و با شهامت و شجاع باشد، از انجام کارهاي خوب و علني نمي هراسد. هر کس دلير و نيکوکار باشد، هرگز کاري انجام نمي دهد که از آن شرمسار و سرافکنده شود. نتيجه اينکه کساني که کارهاي ناشايست انجام مي دهند، علاوه براينکه آدم هاي بدي هستند، آدم هاي ترسو و بزدلي بار مي آيند و مي دانيد که آدم ترسو به ده شاهي هم نمي ارزد. دلم مي خواهد درباره مسافرتي که به مشهد کرده ايد، شرحي برايم بنويسيد. يعني برايم بگوييد قطار چه نوع مرکبي است؟ براي مسافرت قطار بهتر است يا ماشين؟ اگر قطار بهتر است، دليلش چيست و نواقص ماشين کدام است؟ و اگر ماشين بهتر است، چه مزيتي بر قطار دارد؟ همچنين برايم بنويسيد همسفرهاي شما در قطار چگونه مردمي بودند؟ آيا مردمان با تربيت و خوبي بودند يا به عکس آدم هاي بي تربيت و بدي بودند؟ اگر خوب بودند چه دليلي براي خوبيشان مي دانيد و اگر بد بودند علت بدي آنها چه بود؟خلاصه من در انتظار تاريخچه اي از مسافرت شما به مشهد هستم که در هر نامه قسمتي از آن را برايم مفصلاً شرح دهيد. در نامه هايي که برايم مي فرستيد. نقاشي و خط درشت يادتان نرود. از قول من به همه بچه ها و همشاگردي هايتان و بالاخص به معلمين عاليقدرتان سلام برسانيد و به معلمتان بگوييد پدر جان ما مي گويند اگر من در تهران نيستم که مستقيماً از زحمات شما قدرداني کنم، ولي از زندان مشهد بهترين و خالصانه ترين تحيات را براي شما مي فرستم و از خداوند متعال خواستارم که در انجام وظيفه مهم «تعليم و تربيت» که رسالت انبياء عظام بود موفق باشيد! پدرتان که بي اندازه دوستتان دارد. به شما قول داده بودم که راجع به حاشيه نويسي هاي قرآن براي شما مطلبي بنويسم. انشاء الله در نامه بعدي خواهم نوشت. 14/ 12/ 52

 

منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 28